@*بـــــــــــــــــهــــــــــــــــــتـــــــــــــــــرم*@


وقتي تو لحظه هام عشق تو رو كم ميارم

 

به دلم هزار و يك غم ميارم

 

توي چشمات خودمو گم  مي كنم

 

آسمون دلمو نم مي كنم

 

پر بارون ميشم از ديدن تو

 

پر آرزو واسه چيدن تو

 

گرچه داشتنت برام خياليه

 

بي تو اما زندگيم چه خاليه


نوشته شده در یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,ساعت 15:31 توسط shaya| |

نبود...

 

نيست...

 

نخواهد بود...

 

ازتو...

 

عزيز تر...

 

كسي...


براي من................

نوشته شده در سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:,ساعت 15:59 توسط shaya| |

 

 

در دنیایی که عاشق حقیقی نایاب و

 

 

 

 

 

دل شکستن عادت است...

 

 

 

 

 

به چه کسی باید بگم:

 

 

که مرا دوِست بدار........



نوشته شده در سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:,ساعت 15:17 توسط shaya| |

 

تو هیچکس نیستی

مگر آنکه

کسی تو را

دوست داشته باشد

و

تا کسی را

دوست نداشته باشی

هیچ چیز

برای تو

مفهومی ندارد.


 

 

نوشته شده در یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:,ساعت 11:5 توسط shaya| |

بهونه روزتولدم روفراموش کردی گفتم گرفتاری سالگرد آشناییمون رواز یاد بردی گفتم مشکل داری زیبایی لبخندم رونادیده گرفتی گفتم غصه داری محبت هایم رواز یاد بردی گفتم گله داری ولی حالا که خودم رو فراموش کردی نمیدونم چه بهانه ای واسه دلم بتراشم

 

نوشته شده در پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:,ساعت 23:21 توسط shaya| |

 

یادته بهم گفتی دوسم داری؟ یادته گفتی عاشق منی؟

 

 یادته گفتم آخر تنها میشم؟ یادته گفتی تنهات نمیذارم؟

 

 یادته گفتی همیشه با منی؟ یادته گفتم ازیاد آخر میرم؟

 

 یادته گفتی دلت پیش منه؟ یادته گفتم اینا حرفه همه؟

 

 یادته گفتی من دوستت دارم؟ یادته گفتم که باور ندارم؟

 

 یادته گفتم این عشق تا کجاست؟ یادته گفتی تا نفس

 

 با ماست؟ یادته گفتم که باور ندارم؟ یادته گفتی که آره

 

 حق دارم؟ حالا دیدی که همش حرف بودفقط؟ حالا

 فهمیدی همش ادعا بود؟ ؟

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:,ساعت 23:3 توسط shaya| |

با تو شعرام رنگ بهاره

با تو هیچ چیزی دلم کم نمیاره

وقتی نیستی همه چی تیره و تاره

کاش ببخشی تو خطاهامو دوباره

ای خدای مهربون دلم گرفته

از این ابر نیمه جون دلم گرفته

از زمین و آسمون دلم گرفته

 

آخه اشکامو ببین دلم گرفته


نوشته شده در پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:,ساعت 16:14 توسط shaya| |

چه حس خوبیه بازم دوباره  با تو خندیدم

تموم سختیا رو باز کنار تو نفهمیدم

چه حس خوبیه اما بگو این قصه رویا نیست

به غیر از تو که دنیامی دیگه چیزی تو دنیام نیست

به جای قاب پوسیده به جای عکس رو دیوار

تو رو میبینمت هر شب تو رو میفهممت هربار

همیشه قد رویا بود ولی حالا تو اینجایی

چقدر این زندگی خوبه چقدر بی وقفه زیبایی

 

منو گم میکنی تا من تو آغوش تو پیدا شم

تو این احساس و می فهمی منو تنها نمی ذاری

 

بگو این قصه رویا نیست بگو حال منو داری


نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت 14:42 توسط shaya| |

احساس

به این حرفای تکراری که تو هرجمله میاری

به این احساس سردرگم که هی میگی دوسم داری

یه احساس بدی دارم

یه احساس بدی دارم

به اینکه عاشقم هستی ولی عشقی نمیبینم

به اینکه تازه میفهمم توی قلبت نمیشینم

به اینکه خاطره هامون دیگه ازخاطرت رفته

باید باور کنم اما نمیشه باورش سخته!!!

یه احساس بدی دارم

یه احساس بدی دارم

 

نوشته شده در سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,ساعت 8:53 توسط shaya| |

یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره . یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم . یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره . یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت چون زندگیش رو ازش میگیریم

 

نوشته شده در دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت 23:5 توسط shaya| |

 کلاس ادبيات معلم گفت: ... فعل رفت را صرف کن!... رفتم ..رفتي. رفت.. ساکت ميشوم ميخندم !... ولي خنده ام تلخ ميشود،... استاد داد ميزند خوب بعد ادامه بده و من ميگويم: رفت... رفت... رفت ... و دلم شکست، غم رو دلم نشست، رفت شاديم بمرد، شور از دلم ببرد ،... رفت ..رفت ..رفت... و من ميخندم و ميگويم... خنده تلخ من از گريه غم انگيز تر است ... کارم از گريه گذشته است به آن ميخندم

 

نوشته شده در دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت 22:45 توسط shaya| |


معنای لغوی: خواهر مادر
معنای استعاره ای: هر زنی كه با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد.
نقش سمبلیك: یك خانم مهربان و دوست داشتنی كه خیلی شبیه مادر است و همیشه برای شما آبنبات و لباس می خرد.
غذای مورد علاقه: آش كشك.
ضرب المثل: خاله را میخواهند برای درز ودوز و گرنه چه خاله چه یوز. خاله ام زائیده، خاله زام هو كشیده. وقت خوردن خاله خواهرزاده رو نمی شناسه. اگه خاله ام ریش داشت، آقا داییم بود.
زیر شاخه ها: شوهر خاله: یك مرد مهربان كه پیژامه می پوشد و به ادبیات و شكار علاقه مند است







برای مشاهده كل متن به ادامه مطلب بروید

 


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت 22:8 توسط shaya| |

بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود

این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!


مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده

گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت 21:55 توسط shaya| |

سهراب گفتي:چشمها را بايد شست..... .شستم ولي !.........

گفتي: جور ديگر بايد ديد.......ديدم ولي !..............

گفتي زير باران بايد رفت........رفتم ولي !.............

او نه چشمهاي خيس و شسته ام را..نه نگاه ديگرم را...هيچ کدام را نديد !!!!

فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت: " ديوانه باران نديده



نوشته شده در یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:,ساعت 15:33 توسط shaya| |

شعر فروغ فرخزاد

روز اول با خود گفتم / دیگرش هرگز نخواهم دید

روز دوم باز می گفتم / لیک با اندوه و با تردید

روز سوم هم گذشت اما / بر سر پیمان خود بودم

ظلمت زندان مرا می کشت / باز زندان بان خود بودم

آن منِ دیوانه ی عاصی / در درونم های و هوی می کرد

مشت بر دیوار ها می کوفت / روزنی را جستجو می کرد

می شنیدم نیمه شب در خواب / های های گریه هایش را

در صدایم گوش می کردم / درد سیالِ صدایش را

شرمگین می خواندمش بر خویش / از چه بیهوده گریانی ؟!

در میان گریه می نالید / دوستش دارم ، نمی دانی ؟!

روز ها رفتند و من دیگر / خود نمی دانم کدامینم

آن منِ سرسخت مغرورم ؟! / یا منِ مغلوب دیرینم ؟!

بگذرم گَر از سر پیمان / می کشد این غم دِگر بارم

می نشینم شاید او آید / عاقبت روزی به دیدارم



 

نوشته شده در یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:,ساعت 15:7 توسط shaya| |

 

گرچه سخت است دوری ولی می دانم این را

که می کنمت هر روز یاد  ، آن هم بطور کرار

 

دلم به دلت گره خورده که نمی توان کردش باز

گره اش را با مهربانی کردی کور ای سالار

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,ساعت 22:42 توسط shaya| |

- نگذار ذهنت بر قلبت حکمرانی کند ...

- عشق حقیقی مثل روح است ، افراد زیادی درباره ی آن صحبت می کنند ، ولی تعداد معدودی آن را دیده اند .

- کلید قلب ، زندگی و روح من ... همه در دستان اوست . او مالک آن است فقط باید کلید را بچرخاند و بگذارد تا با تمامی شور و عشقم او را در بر گیرم.

زندگی را بی عشق سپری کن غم بزرگی است . اما این تقریبا برابر است با غمی که زندگی را ترک کنی بدون اینکه به کسی که عاشقش هستی بگویی که دوستش دارید .

- گاهی در جستجوی چیزی هستید که نمی توانید آن را ببینید .

- گاهی قلب چیزی را می بیند که چشم ها قادر به دیدن آن نیستند .

 -عشقی را داشتن و آن را از دست دادن بهتر از این است که هرگز عشقی نداشته باشی .

- اگر زمانی که به تو می اندیشم ، تک گلی بود ،  می توانستم تا ابد در باغ افکارم قدم بزنم .

  -در عشق افتادن مردم به گردن قوه ی جاذبه ی زمین نیست .

- در تو خود را گم می کنم ، بی تو خود را باز می یابم و دوباره به دنبال گم شدن ...

- عشق مانند ساعتی شندی است که با قلب لبریز و با مغز تهی می شود .

- هر کدام از ما چون فرشته ای با یک بال است . و تنها زمانی قادر به پرواز خواهیم بود که در آغوش هم باشیم .

- عشق عشق است ، از بین نمی رود .

- کسانی وارد زندگی ما می شوند و به سرعت بیرون می روند . افرادی برای لحظه ای کوتاه می آیند و جای پایشان بر روی قلب ما باقی خواهد ماند و ما هرگز دیگر آن فرد قبلی نخواهیم بود .

- مرد با چشم هایش عاشق می شود و زن با گوش هایش .

- عشق ورزیدن ، خود درس زندگی است .

- لذت عشق زمانی است که آن را نثار می کنی بیشتر از زمانی است کهن دریافتش می کنی .

نوشته شده در سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,ساعت 20:35 توسط shaya| |


احساس می کنم که خدا قول داده است
دیگر در این جهان خبری از عذاب نیست

دیگر میان خاطره هامان ، از این به بعد
چیزی به اسم دلهره و اضطراب نیست

باور کن این خدا که خودش عاشقت کند
حتماً زیاد خشک و مقدس مآب نیست

پاشو بیا کمی بغلم کن ، ببوس، تا
باور کنم حضور تو ایندفعه خواب نیست

من را ببوس تا همه ی شهر پر شود
این اتفاق هر چه که باشد سراب نیست

دنیا سر جدایی ما شرط بسته اند
اما دعای شوم کسی مستجاب نیست

نوشته شده در سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,ساعت 19:38 توسط shaya| |

روز مهندس رو

 

به تمام کسانی که مهندسی را درک کردند، به تمام کسانی که پلی ساختند از انتهای بن بست کوچه ی رفاه تا بیکران، به تمام کسانی که خود را شبانه روز وقف کردند تا همگان شبانه روزی روشن داشته باشند، به تمام کسانی که لذتش را فهمیدند نه آنان که تنها به نامش خوانده شدند… 

تبريك ميگم

 تبريك به تمام دوستان عزيزم

روزتان مبارك


نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت 20:15 توسط shaya| |

اگه بارون بياد ترجيح ميدي خونه بموني از پنجره نيگا كني يا بدون چتر بري زيرش؟چرا؟

 

 

نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت 19:9 توسط shaya| |

نوشته شده در چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:,ساعت 19:42 توسط shaya| |

احساسی که به تو دارم

یه حس فوق العـــادست

من عاشق کســـی شدم

که خیلی صاف و سادست

احساسی که به تو دارم

به هیچ کســـی نداشتم

من اسم این حال دل و

عاشق شدن گذاشتم

این اولین باره ، دلم داره ، می گه آره ، دوست داره

گـــرفــــتاره ، بگــــو آره ، به بیـــچاره ، دوســـت داره

نوشته شده در سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:,ساعت 21:54 توسط shaya| |

خونه خالی خونه غمگین خونه سوت و کوره بی تو

رنگ خوشبختی عزیزم دیگه من دور بی تو

مه گرفته کوچه ها رو اما سایه ی تو پیداست 

می شکنم صدای شب رو می گه اون که رفته اینجاست

تو با شب رفتی و با شب میای از دیار غربت

توی قلب من می مونی پر غرور و پر و پر نجابت

حالا دست من تنها شعر دستاتو می خونه

حس خوب با تو بودن تو رگای من می مونه

*********************************************

خدایا من در کلبه ی فقیرانه ی خود چیزی دارم که

تو در عرش کبریایی خود نداری

من چون تویی دارم

وتو چون خود

نداری



نوشته شده در سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:51 توسط shaya| |

 

 

در خلوت دلم ، در همنشینی با غمها ببین که چگونه میریزد اشک از این چشمها

 

 

 

این چشمهای خیس ، همان چشمهاییست که تو خیره به آن بودی در لحظه دیدار

 

 

 

میفهمی معنای دلتنگ شدن را ، میفهمی معنی انتظار را؟


نوشته شده در سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:,ساعت 17:14 توسط shaya| |

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ز مهر دوستان در خاطرم یادیست! اگر چه فاصله بسیار ، ارادت همچنان باقیست..!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دنیا را خیلی کوچک می بینم که بگم به اندازه یه دنیا دوستت دارم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
وصیت کردم قبل مرگم قلبم را اهدا کنند ولی میگن امضای صاحبش لازمه؛ اجازه میدی؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دستاتو بذار روی قلبت! گذاشتی؟  آرزومه همیشه بتپه حتی اگه برای من نباشه …؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند
می گویند حساسیت فصلی است
آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خاک پایت بوسه گاهم بود و بس / بر سر راهت نگاهم بود و بس
ای نگاهت تکیه گاه خستگی / عشق تو تنها گناهم بود و بس . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نفست باران است ، دل من تشنه ی باریدن ابر ، دل بی چتر مرا میهمان کن . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یاد آن روزی که یاری داشتیم / این چنین خوار نبودیم ، اعتباری داشتیم
ای که ما را در زمستان دیده ای با پشت خم / این زمستان را نبین ، ما هم بهاری داشتیم .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد !
امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی
. . .

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:,ساعت 16:22 توسط shaya| |


Power By: LoxBlog.Com