ادبيات


@*بـــــــــــــــــهــــــــــــــــــتـــــــــــــــــرم*@

 کلاس ادبيات معلم گفت: ... فعل رفت را صرف کن!... رفتم ..رفتي. رفت.. ساکت ميشوم ميخندم !... ولي خنده ام تلخ ميشود،... استاد داد ميزند خوب بعد ادامه بده و من ميگويم: رفت... رفت... رفت ... و دلم شکست، غم رو دلم نشست، رفت شاديم بمرد، شور از دلم ببرد ،... رفت ..رفت ..رفت... و من ميخندم و ميگويم... خنده تلخ من از گريه غم انگيز تر است ... کارم از گريه گذشته است به آن ميخندم

 



نظرات شما عزیزان:

alijooon
ساعت19:06---16 اسفند 1390
مرسی خیلی زیبا بود
دستت طلا


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:,ساعت 22:45 توسط shaya| |


Power By: LoxBlog.Com